سپاس و ستايش
ياسمين زهرا در يك ماه و هجده روزگي 90/04/14 سپاس خدايي را كه اول و آخر وجود است، بي آنكه اولي بر او پيشي بگيرد يا آخري پس از او باشد؛ خدايي كه دست هر چشمي از دامن ديدارش كوتاه است و فهم هر كبوتر توصيفگري از پرواز در آسمان وصفش عاجز. ماشاء الله، ماشاء الله سپاس خداي را، سپاسي كه نكويي ها را با بهترين صورت ممكن، از طرف ما به سوي مقام اعلي عليين بالا بَرَد تا مقربان درگاه الهي به آن گواهي دهند. سبحان الله، سبحان الله سپاس خداي را، به وسعت همه آن سپاسي كه ملائكه مقرب و خلايق مكرم و ستايندگان پسنديده او را شكر گفته اند؛ برترين شكر از ميان هر شكري، چون برتري پروردگار به هر موجودي. ال...
نویسنده :
خاله هدي
11:44
ديشب لَفتم دُكتل
ديشب وقت دكتر داشتم. يه مدت بود كه خيلي شبا ناآروم شده بودم و دلم درد مي كرد. بابايي زنگ زد مطب خانم دكتر و وقت معاينه منو چند روز جلوتر انداخت. اما من ناقلا تا فهميدم قراره بريم دكتر، از روز قبلش مثل بچه هاي خوب سروقت خوابيدم و غر و لند هم نكردم. خلاصه شدم يه ني ني كوشولوي مثبت! خاله سارا ديروز يه دامن جين خوشگل برام خريده بود كه موقع رفتن به مطب خانم دكتر اونو پوشيدم. خيلي خيلي خوش تيپ شده بودم ولي تا خانوم دكتر اون دامنو ديد سريع از برم درآورد و گفت نيازي نيست اينقدر هم خوش تيپ باشي! خانم دكتر به لاك ناخنام هم ايراد گرفت و گفت حتماً بايد پاك بشه و جاش با آب شسته بشه. گفت لاك روي ناخن باعث تجمع ميكروب...
نویسنده :
خاله هدي
9:03
لپ گلي
ياسمين زهرا در يك ماه و هفده روزگي ٩٠/٠٤/١٣ ...
نویسنده :
خاله هدي
9:03
انواع خواب
گور باباي دنيا! اوي شُمو! تا من يه چرتي مي زنم آبگوشتو ِ بار بذار. كاهو ترشي يادت نره! چه آبگوشت كله اي بخوريم كله سحر! چاكريم داش رضا زاده! خدا جونم خواهش مي كنم امشب دلم درد نگيره و بتونم يه عالمه شير بخورم. ...
نویسنده :
خاله هدي
11:39
بیان عیدی بیگیلین
هیشی پول که نَدالَم عیدی بدم! پَش این لپای کپلمو جای عیدی قبول کنین و هَل شی دلتون میخواد ماچش کنین! عیدتون مبالَک ! . ...
نویسنده :
خاله هدي
13:08
واي از دل درد!
آي واي........ آقايون خانما! شمايي كه هي منو بالا و پايين مي كنيد! شمايي كه مي گيد دوستم داريد! به خدا دلم درد مي كنه . اگه دل خودتونم درد گرفت دوست داريد عين مشك دوغ تكونتون بدن؟ بعد هم كه ببخشيد بالا ميارم ميگن آخي پنيريه! خب شير توي مشك هم تكون بخوره كره اش جدا ميشه. اينارو كه من نبايد به شما ياد بدم . آي واي....... حالا وسط اين دل درد مامانم هم هي ميخواد از من عكس بگيره. منو خوابونده روي شكم خرسه و هي ميگه بخند ماماني، بخند عزيزم. ببخشيد ماماني بهتر از اين نمي تونم ژست بگيرم . دلم درد مي كنه! ...
نویسنده :
خاله هدي
13:07
خاله ريزه
اين هم عكس منه وقتي خيلي خيلي كوچولو بودم ...
نویسنده :
خاله هدي
13:07
بعد از مهمونی خونه عمو رضا!
مامانی گفت امشب از رفتن به مهمونی عمو مهدی خبری نیس! از بس دیشب بعد از اومدن از خونه عمو رضا تا صبح گریه کردم! خب، آدمیه دیگه . یه روز خوشه یه روزم خوش تره! بهرحال امشب از مهمونی خبری نیس! فعلاً می خوابم تا بعد که ببینم بابا و مامان چه تصمیم دیگه ای برای امشب می گیرن... ...
نویسنده :
خاله هدي
13:06
اولین زیارت حضرت شاهچراغ (ع)
امشب مهمونی که نرفتیم، پس مامان و بابا تصمیم گرفتن منو ببرن زیارت حرم حضرت شاهچراغ (ع). این اولین باره که میخوام برم زیارت. به نظرتون من لباس چی باید بپوشم؟! ... ...
نویسنده :
خاله هدي
12:38